باسمه تعالی
شهید اول و کتاب الاربعون
باجستجودراینترنت مقاله های متعددی در موردزندگانی شهید اول یافت میشودکه اغلب این مقالات در زمینه زندگانیشخصیت علمی اساتید و شاگردان آثار علمی وولادت وشهادت و...میباشد که آدرس سایت ها در ادامه مطلب آمده است.
باسمه تعالی
شهیداول وکتاب الاربعون
باجستجودراینترنت مقاله های متعددی در موردزندگانی شهید اول یافت میشودکه اغلب این مقالات در زمینه زندگانیشخصیت علمی اساتید
وشاگردان آثار علمی وولادت وشهادت و...میباشد که آدرس سایت ها در زیر آمده است .
1)www.daneshnameh.rosh.ir
2)hawzah.net
3)ghadeer.org
4)rcirib.ir
5)lailatilgadr.ir
6)tooba.ir
7)tebyan.net
8)tebyan-hamedan.net
9)pajoohe.com
10)whc.ir
11)magiran.com
12)noorportal.net
13)tahoorkotab.com
14)mibosearch.com
15)forum.takyakhanah.com
16)aftab.ir
17)blogfa.com.mohammadirandoost
18)kayhannews.ir
بسمه تعالی
"شهیداول وکتاب الاربعون"
معرفی شهید اول
.نام او محمّد است، و لقبش «شمسالدین» و «شهید اول». پدرش محمّد مکی ملقب به «جمال الدین» و «شرف الدّین» و مادرش بانویی است از آل معیه.
محمد، ملقب به «شمسالدین» در سال 734 هـ. ق در شهرک جزین در جبل عامل به دنیا آمد، و در پنجشنبه، جمادی الاول سال 786، در سن 52 شهید اوّل به سرعت رشد کرد و موجب اعجاب و شگفتی اطرافیان خود شد، که گوشهای از آن را میتوان در سخن فخرالمحققین درباره شهید اوّل مشاهده کرد: «مولای ما امام، علامه بزرگوار، افضل دانشمندان جهان، خورشید حق و دین، محمد بن مکی، خداوند عمرش را طولانی گرداند.» این سخن را فخرالمحققین که خود از فقها ی نامدار شیعه است، درباره کسی میگوید که تنها هفده سال سن دارد، و فقط یک سال از ورودش به مجلس درس او میگذرد. او همچنین میگوید: «من از شاگردم محمد بن مکی بیش از آنچه او از من استفاده نموده، بهره بردهام»
شهید اوّل در سال 751 هـ. ق، در سن 17 سالگی و تنها یک سال پس از ورودش در حلّه، موفق به دریافت گواهی اجتهاد نقل حدیث از سوی فخرالمحققین میشود. سال بعد از جعفربن نما اجازه نقل حدیث میگیرد. و دو سال پس از آن، از تاجالدین معیه حسنی گواهی اجتهاد و نقل حدیث دریافت میکند، و سه سال پس از آن از مطارآبادی به دریافت اجازه مفتخر میشود. شهید اول، در سال 755هـ. ق، در سن 21 سالگی، به زادگاهش «جزین» باز میگردد و در اولین فرصت، مدرسه علمیه وسیع و گستردهای را بنیاد میگذارد و از این طریق موفق به تعلیم و تربیت تعداد زیادی از طالبان علوم دینی میشود
.
شهید اول، دوران کودکی را در زادگاهش «جزین» سپری کرد، مقدمات علوم دینی را نزد پدرش، که از علمای مشهور جبل عامل بود، فرا گرفت، و تا شانزده سالگی در آنجا باقی ماند، و علاوه بر پدرش از محضر «شیخ اسدالدین صانع جزینی» نیز بهره برد، و مقدمات علوم ریاضی را از وی آموخت.
در سال 750 هـ. ق، در سن شانزده سالگی به عراق هجرت کرد. گفتهاند او نخستین کسی بود که از جبل عامل برای فراگیری دانش به عراق مهاجرت کرد. او وارد شهر «حلّه» شد و پنج سال در آن شهر اقامت کرد، و در این مدت از محضر فخرالمحققین، سید جمالالدّین بن سید فخار موسوی، سید عمیدالدّین حسینی و برادرش سید ضیاءالدّین حسینی- خواهرزادگان علامه حلّی- تاج الدّین بن معیه حسنی، نجمالدّین جعفر بن نما و دیگران استفاده نمود. همچنین در اثنای اقامت در حلّه به بغداد، کربلا و نجف و دیگر نقاط عراق سفر کرد و علاوه بر بهره وافری که از روحانیت مشاهد مشرفه برد، از دانشمندان شیعه و سنّی آن شهرها استفاده نمود در کتاب روضات الجنات در وصف شهید اول، چنین آمده است:
«شهید اول، بعد از محقق حلّی بزرگترین فقهای آفاق است. تمام دانشمندان، بصیرت کامل و آگاهی و استادی او را اعتراف دارند. مقام و موقعیت وی در فقه و قواعد احکام همچون شیخ صدوق در نقل احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علهیمالسلام است. چونان شیخ مفید و سید مرتضی است در اصول عقاید و کلام و در بحث و مناظره و پوچ نمودن و از صحنه خارج کردن اندیشههای انحرافی. همچون شیخ طوسی است در گستردگی دانش و فنون مختلف و زیادی استاد و شاگردان مبرز و بزرگ. چونان محمد بن ادریس حلی است در روشن کردن و شکافتن مباحث فقهی. چونان نصیرالدین طوسی است در همدردیبا امت و بر طرف نمودن مشکلات علمی و اجتماعی آنان. نجمالائمه رضی است در تنقیح و روشن کردن علم نحو و صرف. محقق خوانساری است در ذوق و قریحه خوب و نیک وارد شدن در هر کاری. علامه مجلسی است در جایگزینی اسرار و فرهنگ و آداب شرع در بین دانشمندان و انسانها و محقق بهبهانی است در اثبات و جایگزینی حق و عدالت و نابودی باطل و زدودن اندیشهها از اوهام و خرافات.»
.
شهید اول، هر کلمهای را که به کار برده با دقت به کار برده است؛ یعنی رای اجتهادی خود را با دقت و ظرافت بیان میکند و این طور نیست که بخواهد عبارتپردازی کند یا عبارتی را برای تفنن در جملهپردازی ذکر کند؛ بلکه همه اینها دقتهای اجتهادی ایشان است و این که یک کلمه در آنجا به کار رفته و مترادف آن به کار گرفته نشده، اینها همه حساب شده است. در ظاهر در این کتاب به روایتی اشاره نشده بلکه با آوردن کلمهای متوجه میشویم که کدام روایت مورد نظر ایشان است. این کار در میان علمای پیشین ما مشابه دارد اما همطراز ندارد.
مثلا «المراسل فی الفقه الامامیه» دیلمی که کتاب خوبی است، اما جامعیت کتاب اللمعه را ندارد. این کتاب در عین اختصار کتاب خوب و جامعی است البته گاهی از لحاظ فنی سعی در مختصرنویسی میکرد. مثل «تهذیب المنطق» تفتازانی. علت مختصر نوشتن ایشان برای قابل فهم و استفاده بودن آن است و استنباط مسائل شرعی.
ما شهید را ذیل وجود علامه حلی میشناسیم؛ یعنی مروج مکتب علامه حلی است البته نه به این معنا که نظر تقلیدی نسبت به آرای علامه حلی داشته بلکه نظر اجتهادی داشته و در کتب فقهی خود آرای مخالف علامه هم بسیار دارد و یکی از علمایی که میتوان به عنوان فقیه از آن نام برد شهید اول است، اما اینها پیرو مکتب شیخ طوسی بودند حتی خود علامه حلی، اما چون شهید نزد فخرالمحققین از کتاب قواعدالاحکام علامه حلی استفاده کرده و آن کتاب که یک اثر فقهی ممتاز است، متعرض اجمالی آرای فقها شده است، این سبب شد که فخرالمحققین این موارد را بیان کرده و قول راجح را بیان کند.
علامه حلی خود خواهرزاده محقق حلی، صاحب کتاب «شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام» است و علامه حلی هم صاحب کتاب «قواعد الاحکام فی احکام الحلال و الحرام» میباشد این دو بزرگوار با این که نسبت به کتاب شیخ طوسی دیدگاههای اجتهادی و آرای مخالف دارند ولی شیخ طوسی را تثبیت کردند.
شیخ طوسی ابتدا کتاب «النهایه» را مینویسد که بر وفق مکتب محدثین و اخباریین آن زمان بود، بعد کتاب «المبسوط» را مینویسد که اولین کتاب فقهی اجتهادی در امامیه است بعد «فقه مقارن» و بعد کتاب «عدهالاصول» را مینویسد. شیخ طوسی هنگامی که کتاب النهایه و المبسوط را نوشت بعضیها به این دو کتاب با دو رویکرد انتقاد داشتند؛ از یک طرف انتقادشان این بود که النهایه بر وفق مکتب محدثین است بعد به المبسوط ایشان نیز از منظر دیگری انتقاد شده است که به اجتهادات شیخ طوسی و منابع مورد استفاده در آن کتاب برمیگشته و ناظر به کتابهای فقهی غیرامامیه بوده که آنها را نقد کرده است.
منتقدین هم خود را پیرو مکتب سیدمرتضی میدانستند؛ یعنی سیدمرتضی هیچ گرایش اخباریگری نداشت، پیرو مکتب محدثین نبود بلکه بشدت نظر انتقادی و مکتبی اجتهادی داشت. اما کتاب فقهی که یک دوره فقه امامیه باشد ننوشته است. منتقدان با انتساب مکتب خودشان به سیدمرتضی به نقد اندیشههای شیخ طوسی پرداختند. محقق حلی و علامه حلی در حقیقت از شیخ طوسی دفاع کردند، مخصوصا مرحوم علامه حلی کتاب «مختلفالشیعه» را برای دفاع از شیخ طوسی نوشته است.
اگرچه در کتاب مختلفالشیعه علامه حلی نظر اجتهادی دارد و در موارد زیادی نظر شیخ طوسی را نمیپذیرد، ولی نکتهای که در این کتاب مختلفالشیعه مورد توجه است حمله نویسنده به مخالفینش برای بیاعتبار جلوه دادن آنهاست. محقق حلی هم نظرش تنزل دادن نظر منتقدان است؛ لذا از منتقد تعبیر به متاخر میکند که در روحیه شاگردانش تاثیر گذاشت. مثلا فاضل آبی، شاگرد محقق حلی که شرحی بر «مختصر النافعه» محقق حلی مینویسد از آن منتقد تعبیر به متاخر میکند.
در زمان اواخر غیبت صغری و اوایل غیبت کبری تا زمان شیخ طوسی در جامعه شیعی بحث شریعت که مطرح میشد باعث شده بود تا مرامهای متفاوت به وجود آید، اول مرام محدثین است و در مقابل آن مکتب «قدیمین» که مکتب رای و اجتهاد خوانده میشد. حد وسط هم مکتب شیخ طوسی و مکتب سیدمرتضی است.
شیخ طوسی از دو مکتب یادشده ارتزاق کرده و بین آنها جمع نموده است. شیخ مفید و سیدمرتضی خبر واحد را حجت نمیدانستند. اینها خبر را 2 نوع میکردند: متواتر و واحد. در ادامه هم خبر واحد را به 2 دسته خبر واحد دارای قرینه و بدون قرینه تقسیم میکردند. قرینه در نظر آنها؛ دال بر صحت خبر است و این قراین هم از پیش مشخص شده بود، اما خبر واحد بدون قرینه را حجت نمیدانستند.
شیخ طوسی در کتاب «عدهالاصول» خبر واحد بدون قرینه را حجت خوانده و برای آن ادعای اجماع کردند. مرحوم محقق حلی معتقد است که اگر ما دلایل دیگر نیافتیم به خبر واحد توجه میکنیم یعنی اگر دلایلی نیافتیم به خبر واحد توجه میکنیم بنابراین هم ناظر به سیدمرتضی است و هم شیخ طوسی و به نوعی در کتاب «معارج الاصول» این را بیان کرده است.
شهید اول هم این نظر را پذیرفته؛ یعنی نه خبر واحد فاقد قرینه را رد میکند و نه این که وجود کامل خود را به دریای مواج خبر میسپارد، بلکه هم دقت عقلی خود را دارد و هم در ضرورت از خبر واحد استفاده کرده است؛ زیرا در مکتب این بزرگان ارتزاق علمی کرده است.
شهید اول هم مقلده نبود که صرفا تبلیغ خبر واحد بکند. البته مقلده در دوران مختلف به افراد متفاوتی اطلاق میشد مقلده در زمان قبل از شیخ طوسی مبلغین خبر واحد را نام نهاده بودند اما بعد از شیخ طوسی به پیروان وی مقلده میگفتند.
نکتهای که باید گفت آن است که شهید فقیه حجرهنشین نبوده است، بلکه وارد زندگی عینی جامعه شده است و با احساس مسوولیتی که داشته برای خدا به کمک سر و سامان بخشیدن زندگی مردم شتافت تا زندگی آنها را دینی کند. شهید اول، فقیهی متعهد و مسوول بود که جزو نوادر فقهی ماست. ایشان تنها فقیه مدرسه نبود بلکه ضمن حضور در میان عامه مردم کارهای علمی ارزشمندی انجام داد.
شهید اول، شیعه خالص و عاشق مکتب اهل بیت پیامبرص بود.
کتاب مبسوط دیگری که ایشان نوشته است «ذکرالشیعه» معروف به «الذکری» است که فقط بخش طهارت و صلاتش نوشته شده و بقیه موارد نوشته نشده است. شهید در این اثر برای هر بخشی استنادات روایی آن را آورده و مستدل بحث کرده است. کتابهای دیگری هم از ایشان موجود است. شهید اول، عالمانی است که برای ملاقات با دانشمندان بزرگ شیعه و سنی رنج سفر به نقاط مختلف را به جان خرید، و به نواحی مختلفی سرکشید. او به مراکز علمی مصر، فلسطین، سوریه، مکه و مدینه مسافرت کرد، و معلومات خود را از طریق ارتباط با سایر دانشمندان، هرچه بیشتر گسترش داد. از دیگر خصوصیات شهید اول، تسلّطش بر مذاهب فقهی اهل سنت بود، به گونهای که در بسیاری از موارد، اهل سنت برای حلّ مشکل خود به وی مراجعه میکردند، و او بر طبق مذهب خود آنان فتوا میداد. عمر شریف فقیه ما گر چه کوتاه بود، بسیار پربار و پرثمر بود، به گونهای که شعاع شمس وجودش قرنهای متمادی استمرار یافت، و نه تنها جهان تشیّع را در آن زمان، بلکه اعصار پس از خود را نیز روشنی بخشید، تا آنجا که برخی از آثار شهید و در راس آن «اللُمعَةُ دمشقیة» هنوز نیز کتاب درس حوزههای علمیه است و در دانشگاهها نیز از آن استفاده میشود. برخی از آثار قلمی او مفقود شده، بعضی از کتابهای او خطی و هنوز چاپ و منتشر نشده است، اما بسیاری از آنها منتشر و در دسترس همگان قرار دارد. فهرست برخی از کتابهای شهید اول، به شرح زیر است
-اختصار الجعفر
-الاربعون حدیثا
-الاربعون مساله
-الاعتقادیة
-الالفیة فی فقه الصلوة،با شرحى که شهید ثانى بر آن مرقوم داشتهاند،تحتنام«المقاصد العلیه»در تهران چاپ سنگى شده است.
-الباقیات الصالحات
-البیان در فقه(مطبوع)
-التکلیف یا تکلیفیه
-جامع البین یا الجامع بین شرحى الاخوین که شرح تهذیب الاصول علامهحلى است که ما بین دو شرح تهذیب که از سید عمید الدین و سید ضیاء الدینخواهر زادگان خود علامه حلى مىباشد،جمع و تالیف نموده است.
-حاشیه شرح ارشاد علامه حلى که نامش«غایة المراد فی شرح نکتالارشاد»مىباشد و در ایران چاپ سنگى گردیده است.
-حاشیه قواعد علامه
-الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة(مطبوع)
-الذکرى در فقه امامیه(مطبوع)
-غایة المراد که به نام حاشیه ارشاد مذکور شد.
-القواعد الکلیه فی الاصول و الفروع،که به«قواعد شهید»معروف است وچاپ سنگى شده است.
-اللمعة الدمشقیه که بارها در ایران چاپ گردیده و جزء کتابهاى درسىحوزه علمیه اسلامى است.
-مجامیع ثلثه در سه مجلد
-المزار
-المسائل،که به«مسائل ابن مکى»معروف است.
-النفلیه که با الفوائد المکیه که شرح شهید ثانى بر همان کتاب مىباشد،درتهران چاپ سنگى شده است.
-نکت الاشاد که همان غایة المراد مىباشد.
نگارنده:"سجادی"